مقابل خانوم سین، نشستهام روی صندلی پلاستیکی که پایههایش لق میزند. هوا کم کم دارد تاریک میشود. تابستان است اما از شدت گرمای هوا کاسته شده و نسیمی محو از جانبی نامعلوم میوزد. خانوم سین با چسان فسان همیشگیاش، دارد یک بند از این دم میزند که انرژی مثبت و کائنات مبحثیست علمی و ثابت شده.
میانهی صحبتش، آه عمیقی میکشم و به بقیه نگاه میکنم. الان چند نفر مثل من فکر میکنند؟ الان چند نفر مثل من میخواهند درِ دهان خانوم سین را گِل بگیرند؟ چند نفر مثل من، تقریبا هر روز، تا خرتناق موجودیتشان را -به دنبال رد پایی از انرژیهای مثبت- حفاری کردهاند و چیزی جز خشم و انزجار نیافتهاند؟
طبق تحقیقات علمی، یک نوع انرژی هست که به حالات مختلف میتوان پیداش کرد. منفی و مثبت بودن مختص به بار مادهست و ما در بین تمام مظاهر علمی جهان، چیزی به نام انرژی مثبت نداریم. اینکه خانوم سین این مهملات را به خورد ما میدهد تا از زیستن لذت ببریم و به زندگی امیدوار باشیم، نشان میدهد که شیاد است و میخواهد سر ما را شیره بمالد و گوشتمان را به دندان بکشد. نوش جانش.
طبیعت بیرحمتر از آن است که در اندیشههای ما ظریف شود و بین کسی که سر یک آدم را بریدهاست و دیگری که شکم گرسنهای را سیر کردهاست فرق بگذارد. طبیعت «هر که را بخواهد عزت میدهد و هر که را بخواهد خار میسازد» و زیستن، تنها عمر خود را جویدن و دور ریختن است.
آخرین دیدگاهها