واژه نامه اختصاصی من

گیتی

گیتی تا آخر عمرش لب از لب برنداشت. کافی بود تنها یک بار زبان در دهان بچرخاند تا سیاهی و نکبت از لای دهانش، اول

ادامه مطلب »

تسلی بخشی‌های فلسفه

رفتم، آمدم، پشت میز نشستم، با چند نفر تلفنی صحبت کردم، به ساعت نگاه کردم، کش و قوس آمدم؛ زندگی در همین چیزها خلاصه می‌شود،

ادامه مطلب »

واژه نامه

bittersweet¹ bit‧ter‧sweet /ˌbɪtəˈswiːt◂ $ -tər-/ adjective کلمه‌ای است انگلیسی با نقش دستوری صفت ۱. اولین بار این کلمه را در داستان ‘جیمز و هلوی غول پیکر’ خواندم.

ادامه مطلب »

«سوختی!»

مزه‌‌یِ گسِ خون پیچید توی دهانم. کله‌ام آنقدر محکم خورده بود توی درخت که اِل را از بِل تشخیص نمی‌دادم. هاج و واج نشسته بودم

ادامه مطلب »

آن گلدان

آلزایمر تنها مختص به پیری نیست. در بحبوحه جوانی گاهی پیش می‌آید که آدم میان رفت و آمدهای روزمره، میان بی‌تفاوتی دیگران، یادش می‌رود چه

ادامه مطلب »

خواب بی‌انتها

قرار بود بجنگم – با لشکری از گاوهای وحشی مُرده که به جای سرهایشان، کله آدمیزاد کاشته بودند و تار و پود بدن‌هایشان از هم

ادامه مطلب »

طفولیت دائمی

«کاش می‌توانستم به تو بگویم اینجا همه چیز، همان طوری‌ست که می‌خواستی. تو هیچوقت رویای بزرگ شدن توی کله‌ات نبود، همیشه می‌خواستی بچه بمانی و

ادامه مطلب »

دست‌هایت

امروز می‌خواستم تمام کارهای عقب مانده‌ام را انجام دهم امّا فکر تو لحظه‌ای دست از سرم برنمی‌دارد. دیشب درموردت نوشتم و صبح با خاطرت از

ادامه مطلب »

قرنطینه ۰۰

«دوست داشتم خانه‌ای روی بلندترین تپه این حوالی – نزدیک به سقف آسمان – داشته باشم. اتاقم، آن اتاقک زیر شیروانی باشد که بهار و

ادامه مطلب »