تسلی بخشی‌های فلسفه

رفتم، آمدم، پشت میز نشستم، با چند نفر تلفنی صحبت کردم، به ساعت نگاه کردم، کش و قوس آمدم؛ زندگی در همین چیزها خلاصه می‌شود، در همین رفتن‌ها و آمدن‌های پیاپی که در میانش ممکن است برگی از درختی بیفتد و یا باران بگیرد. چیزی که بیشتر از همه می‌تواند زندگی را هیجان انگیز جلوه دهد عرضه واقعیت وجودی خودِ آدم است. هر آدمی با هر پیشه و توانی، چه هنرمند باشد یا نه، مملو از احساسات ناشناخته و نابی است که هر چقدر هم زندگی‌اش روی خط صاف حرکت کند، باز هم متمایز جلوه می‌کند.
آلن دوباتن در جایی از کتاب تسلی بخشی‌های فلسفه می‌گوید:«آنچه دوران جوانی را دلهره‌آور و ناخرسند می‌سازد جستجوی خوشبختی بر اساس این فرض استوار است که باید در زندگی با خوشبختی رو به رو شویم. این امر منجر به امیدی همواره واهی و فریبنده و نیز نارضایی می‌شود. رویاهای ما سرشار از انگاره‌های فریبنده خوشبختی مبهمی هستند که به صورت‌های گزینش‌شده‌ی هوس‌انگیزی در خیال ما پرسه می‌زنند و ما بیهوده به دنبال نسخه اصلی آنها می‌گردیم… جوانان فکر می‌کنند جهان چیزهای زیادی دارد که به آنها بدهد؛ اگر می‌توانستیم به کمک پند و اندرز و تعلیم به موقع این فکر نادرست را از اذهان آنها بزداییم، به موفقیت‌های زیادی نایل می‌شدیم.»

پاسخی بگذارید