آخرین مطالب

درخت توت‌های جهان

برای سپیده می‌نویسم، سپیده هشت ساله. یک سال با هم روی نیمکت‌های یک مدرسه می‌نشستیم. توی همین کوچه رو به رویی. موهاش طلایی بود و

ادامه مطلب »

دست‌هایت

امروز می‌خواستم تمام کارهای عقب مانده‌ام را انجام دهم امّا فکر تو لحظه‌ای دست از سرم برنمی‌دارد. دیشب درموردت نوشتم و صبح با خاطرت از

ادامه مطلب »

قرنطینه ۰۰

«دوست داشتم خانه‌ای روی بلندترین تپه این حوالی – نزدیک به سقف آسمان – داشته باشم. اتاقم، آن اتاقک زیر شیروانی باشد که بهار و

ادامه مطلب »

آدم کوچولوهای مغزم

کاری که در چند دقیقه آتی انجام می‌دهم کاملاً غیر ارادی و قابل پیش بینی است: آهنگ را قطع می‌کنم، این نوشته را می‌خوانم، مسواک

ادامه مطلب »

مرگ مادر

مادربزرگم زنی بود مذهبی، سختی کشیده، تند خو و همیشه حاضر. حاضر در تمام روزهای بازگشتم از مدرسه، حرف زدن‌های من با اشیای بی‌جان و

ادامه مطلب »

یادت مرا فراموش

فقط می‌گویم:«یادت هستم» و فوت می‌کنم. تمام فریادها، جیغ‌ها و فغان‌ها را فوت می‌کنم تا به آن سر جهان برسد و در گوش‌هایت نجوا شود:

ادامه مطلب »

ارتباط با من