آخرین مطالب
شب که راز بودنت را پوشید
تو مال اینجا نیستی؛ مالِ این موقع شب، این کوچه. تو مالِ بودن در مغز من نیستی. ولی من، از بین تمام سکنه بیصورتِ مغزم،
در لحظه زندگی کن!!!
کِرم این را گرفتهام که صبحها، طالع بینی ماه تولدم را بخوانم. مدام لا به لای کارهایم، کانالی که این طالع بینیها را میگذارد چک
تسلی بخشیهای فلسفه
رفتم، آمدم، پشت میز نشستم، با چند نفر تلفنی صحبت کردم، به ساعت نگاه کردم، کش و قوس آمدم؛ زندگی در همین چیزها خلاصه میشود،
ایمان بیاوریم به آغاز فصلی سرد
هنوز موزائیکهای پیادهرو را میشمارم، نه برای اینکه بگویم کودک درونم بیسار است و شخصیتم فلان. میشمارم تا بدانم در همین لحظههای بیاهمیت باز هم
تمنای سکوت
گیجِ خوابم وقتی میگویی: «بعد نشستم توی ماشین و از ته دلم داد کشیدم». خواب و گیجی را کنار میزنم و نگاهت میکنم. به حالت
واژه نامه
bittersweet¹ bit‧ter‧sweet /ˌbɪtəˈswiːt◂ $ -tər-/ adjective کلمهای است انگلیسی با نقش دستوری صفت ۱. اولین بار این کلمه را در داستان ‘جیمز و هلوی غول پیکر’ خواندم.